آخرین مطالب
امکانات وب
عمل تموم شد خوب بوده ولی هنوز تارمیبینه......خوب میشه میدونم خوب میشه....
خوب میشه وادامه میدیم....
یا فاطمه زهرا جون خودت غلام رو نفرست سراغم.....
من خیلی کار دارم.....
توروخدا بیخیال....
اینم خواستگاره آخه؟ چهل سالشه اسمش غلامه
غلام زن مطیع میخواد که غرنزنه
این چه خواستگاریه انداختی تودامنم؟
گفتم خواب کفش دیدم باز روز سی وسوم...همه چی خوبه....
ارامش حکمفرماست
روز سی وسوم...ما را در سایت روز سی وسوم دنبال می کنید
برچسب : وپنجم, نویسنده : shekamooo64 بازدید : 36
یه کارتنی بود بچگیامون یه مامان میمونه بود ده پونزده تا بچه داشت .... بعد هرکدوم رو میگرفت اون یکی از بغلش میومد پایین...کلا درگیربود با بچه هاش
حالا شده وضعیت من .....یه مشکل با صیبت حل میشه بعد مشکل بعدی
عین اینا که ده تا چک دارن واسه پاس کردن
حالا که فرهاد روبراه شد یکمی نوبت این یکیه خدامیدونه چشمش براش بمونه یا نه
این حل بشه هانیه درحدانفجار نابوده
اون حل بشه لابد بعد پریسا میاد....
همون مامان میمونه با پونزده تا بچه ....
هرچی هم فکرمیکنم میبینم زندگیم به همشون وصله درحال حاضر
بحث زندگی خودمه ....به همشون مربوطم
فرهاد که اون شکلی باید تا آخر مهر همه چیز روباهم جفت وجورکنیم
سعید روز سی وسوم...ادامه مطلب
یکی پیداشده صدمرتبه ازتوقشنگ تر
یکی پیداشده صدمرتبه ازتویه رنگ تر
................................................
بهش مدیونم مدیونم این آرامش رو
حاضرم هرکاری براش بکنم
حتی شده یه عشق خوب پیداکنم براش
حال الان من می ارزه به همه حال گذشته
ازتهه قلبم میخوام چشمش خوب بشه
ولی اگه نشد خودم مراقبشم
تا به زندگی عادی برگرده
کاری بعد سی ودو سال واسه من کرد قابل ستایشه
اون میگه اینکه من اینجوری از اول پاش وایسادم ستودنیه
اما اونم کم کمکی نکرده به من
من کجا چنین حالی داشتم ؟
البته (.......) هم بودنش بی تاثیرنیست
خوبه که از هانیه جداشد الان میتونه پیشرفتای بزرگ داشته باشه
کنسرت بده کتا روز سی وسوم...رفته با پریسا واین یعنی پایان هرچی زحمته..... سعیدامیدواره الان دیگه نیما به عنوان تیرخلاصی با هانیه حرف بزنه ....
به نیما گفتم خودت روخسته نکن جماعت عجیبی هستن ....
اگه حرفت رونفهمید اصن خودت روخسته نکن.....
هیچ کس حریف تخیلات عمیق روانیشون نمیشه
حریف دهن بینی هانیه
حریف تاثیرگذاری پریسا
انگار وسط یه نمایشن .....
واسه من هانیه مرد به خودشم گفتم
اینقدر پست وبی مقدار بود که برگشت تو اون گروه روان پریش به خاطر تخیلات نصفه نیمش
عجله ای نیست بازم خسته میشه بازم درگیر
هانیه پریسا چی داشت که سعید روبهش فروختی
اون موجودتخیلی چه ارزشی داشت که عشقت رودادی به جاش؟
علیرضا چه چیز والایی داره روز سی وسوم...ادامه مطلب
خب حوادث دیروز برا آخرین بار حرفای هانیه وپریسا روشنیدیم
جز تهمت ودروغ هیچی نبود
سعید میخوادبره شمال درخونه پریسا محل کارش
کارپریسا تمومه
دیروز حرفای آخرشون روزدن
این احمق لیاقت نداره
تمومه دیگه
چه حرفایی بارمن شد راجب خانوادم خودم زندگیم روابطم
یه احمقی مث هانیه برامن نظرمیده وسن وسالم رومیزنه توسرم
چه میدونه پشت هرکاری من انجام میدم چه دلیلی هست؟
اگر به تجربه عشقه که همه ادمها یک بار حداقل تجربش رودارن
وبا افتخارمیگم پای شرف وحیثیتم موندم
خیلیا تو همون یه بار داروندارشون رومیدن دختربودنشون
اگربه فرهاده که ما قرار مالی داریم یعنی داستان کلا چیز دیگه ای بودازاول
اگر به سعیده ک روز سی وسوم...قراره وقتی چشمش خوب شد تمریناروشروع کنیم واین خیلی عالیه
قرار شد جواب روندیم دیشب پیام داد جواب ندادم
خدایا واسه این پسره مغرورم ازکجا یه دخترخوب پیداکنم؟
روز سی وسوم...ما را در سایت روز سی وسوم دنبال می کنید
برچسب : ویکم, نویسنده : shekamooo64 بازدید : 31